گور بابات یا همان فاک یو


زندگی یه مرد باهوش روی "گور بابات" میچرخه

ایالات متحده هم روی "گور بابات" میچرخه

یه پادشاهی؟ یه ارتش بزرگ داری؟ بزرگترین نیروی دریایی تاریخ دنیا رو داری؟ "گوربابات" 

این جایگاه "گور بابات" تا ابد پابرجا می مونه



+بخشی از فیلم قمارباز  the gambler - Rupert Wyatt



  • تاتیا

جا نمانیم



با اکیپ بچه های دانشگاه قرار بود برویم کاشان .. گفته بودند شنبه ساعت 1 بامداد ولیعصر باشم . صبح جمعه کارهایی را که باید می کردم توی ذهنم لیست کردم..خرید تخمه و تنقلات،درست کردن دو تا لقمه..اتو کردن لباس ها.. استحمام ..گرفتن پول از عابربانک..و چند تایی کار عقب مانده که باید سروسامان می دادم..با خودم فکر کردم اوه هنوز کل روز را وقت دارم و عجله لازم نیست..آن قدر این جمله را طی روز تکرار کردم که یک موقع دیدم کمتر از دو ساعت وقت دارم و هنوز کاری انجام نداده ام..حتی گوشی ام را شارژ نکرده بودم..توی آن یکی دو ساعت ِ آخر همش در حال دویدن بودم..دست آخر اما  کمربندم را پیدا نکردم به همین خاطر تمام روز پاچه های آویزان شلوار اذیتم می کرد .. سوار ماشین هم که شدم دیدم گوشی ام را توی خانه جا گذاشته ام ..

گاه نگاهت در یک رابطه ی عاشقانه همین شکلی ست .. زمان بنظرت بی انتها می آید .. فرصت ها را همیشگی می بینی .. هی طی تمام روزهای عاشقانه ات با خودت تکرار می کنی عشق که هست ، من که هستم ، معشوق که هست ، سال های طولانی ِ پیش ِ رو نیز، پس عجله چرا؟ بعد زمانی می رسد که می بینید زمان از کف رفته و شما مانده اید و حجم انبوهی از کارهای نکرده ، حرف های نگفته.. شما مانده اید و حجم انبوهی از فرصت های از دست رفته .. آن جاست که می دوید برای سرو سامان دادن به کارها ، برای وصال ، برای از کف نرفتن معشوق..می دوید، می خورید به در و دیوار .. باز می دویدُ می دوید.. اما گاه زمان تمام می شود و شما دیر می رسید .. می شنوید که یکی می گوید اتوبوس رفت .. جا می مانید .. با افسوس و حسرتی بی پایان .. و تازه اگر ستاره ی اقبال با شما یار باشد و به موقع برسید باز میان آن دویدن ها یک چیزهایی را پیدا نخواهید کرد و پاچه ی آویزان شلوار ِ زندگیتان تمام عمر اذیتتان خواهد کرد .. و بدتر از آن شاید یک بخشی از خودتان ، از وجودتان جایی آن دورها جا بماند .. 


  • تاتیا

از این به بعد پست های خوب ِ وبلاگی را نخوانید..بشنوید:)




اگر اهل صدا هستید به رادیو بلاگی ها بپیوندید :)




  • تاتیا

از دست رفته


چند روز پیش برای من روز اولین ها بود .. روزی پر از اتفاقات رسمی و جدی !

اولین آموزش رسمی من به مدیر

اولین بازدید رسمی من از طرح های در حال اجرا

اولین جلسه رسمی من با روسای سازمان

اولین دریافت جایزه ام به طور رسمی از مسئولین سازمان


با این وجود به یاد ندارم چه روزی بود! فکر می کردم اولین ها برای همه تا ابد خاص می مانند .. فکر میکردم آدم تاریخ اولین اتفاقات را هرگز فراموش نمی کند .. من اما بنظر می رسد فراموش می کنم .. حتی به فاصله چند روز .. و گویا فرقی نمی کند چه باشد، تو بگو حتی تاریخ اولین بوسه را !



  • تاتیا

مردهای دوست داشتنی



باورم نمی شد مردها می توانند این قدر مهربان باشند .. نمی دانم شاید بخاطر این است که مدتی ست مدام جنبه های منفی یا بی خیالی و خودخواهی هایشان به چشمم آمده .. یک جور ناامیدی سرد .. اما امروز بار دیگر تمام شان به چشمم دوست داشتنی رسیدند و دلم خواست به روی همه شان لبخند بپاشم .
من بودم و برادرزاده ی هفت ماه ام که توی کالسکه جاخوش کرده بود .. موقع رد شدن از خیابان همه ی ماشین ها(بدون اغراق همه ی راننده ها ) از فاصله دور وقتی می دیدند قصد عبور دارم؛ می ایستادند .. توی پیاده روی تنگ مسیر  را برایم باز می کردند.. موقع بالا بردن کالسکه از پله ها به محض دیدنم بی آنکه کمکی خواسته باشم می دویدند و کمک می کردند(واقعا می دویدند) .. توی سالن سرد ، بخاطر بچه صندلی ِدور از باد مستقیم کولر را برایم خالی کردند .. راننده تاکسی بخاطر بچه بدون گرفتن مبلغی بیشتر دم در خانه پیاده ام کرد. تا حالا من تنهایی یک بچه را با خودم این ور و آن ور نبرده بودم و این حجم از توجه و کودک دوستی و مراعات مردانه را به چشم ندیده بودم .. امروز مردها به من نشان دادند که تنور خوبی و مهربانی شان هنوز گرم است .. نبض دارد .. می تپد !


+ این ماجرا مال دیروز بود .. دیشب نوشتم .. و امروز ثبت کردم!



  • تاتیا

تز روانشناسانه



- تو رو خدا یه کم زرنگ باش .. اگر درخواستی کرد و تو دوست نداشتی، مثلا ازت خواست موهاتو بیرون نزاری، نمیخواد شروع به صحبت راجع به آزادی ِحق انتخاب و این اراجیف بکنی! فقط خیلی ساده  بگو باشه و قبول کن.


+ دروغ گفتن از کی تا حالا شده زرنگی؟ اصلا چرا باید همین اول کار دروغ بگم ؟


- این دروغ نیست بلکه یه تز روانشناسانه ی ایرانیه، مبدعش هم خودمم .. پس از سال ها غور و تعمق فهمیدم اکثر مردای ایرانی اولش این شکلی اند: "سختگیر و عاشق دروغای اینچنینی" ..میخواند فکر کنند دختره بقچه پیچ و آفتاب مهتاب ندیده ست.. اونوقت یه مدت که از ازدواج بگذره بیخیال می شند و میفهمند خیلی از حساسیت هاشون مزخرف و بی معنی بوده . الان هر چی بگی نمیفهمند!


+ و اگر بیخیال نشند ؟


- میشند !



  • تاتیا

تفاوت ها گولتان نزند


گفته بود تفاوت ما بسیار است .. گفته بود دو تا چیز متفاوت مگر می شود با هم بسازند؟
گفته بود و ندانسته بود تفاوتشان تفاوت بادام است و هلو که می توانند روی یک ریشه .. روی یک درخت .. رشد کنند!



درختی با 40 میوه

عکس:رشد همزمان 40 میوه روی یک درخت




  • تاتیا

از آن تضادهای همیشگی



نمایشگاه کتاب امسال خوب بود و بد .. خوب و بد در آن ِ واحد !



  • تاتیا

یک مشت سکوت شکسته

حرف هایم ناتمام تر از تمام ساختمان های نیمه کاره ی شهر است

کفش هایت را درآور و آرام و بی صدا وارد شو ..
اینجا سکوت تنها با حرف دل شکسته می شود ، نه با صدای تق تق کفش ها !
.
.
.

instagram: tatiya277
دنبال کنندگان ۹ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan