یک سال دیگر بی روی آبی تو گذشت



گفت: «چشمهایت را ببند..دو تا آرزو کن..یکی با صدای بلند برای ما .. یکی هم یواشکی،توی دلت،برای خودت»

و من آرام زمزمه کردم: آی عشق ، آی عشق چهره ی آبی ات پیدا نیست!!



  • تاتیا

یک مشت سکوت شکسته

حرف هایم ناتمام تر از تمام ساختمان های نیمه کاره ی شهر است

کفش هایت را درآور و آرام و بی صدا وارد شو ..
اینجا سکوت تنها با حرف دل شکسته می شود ، نه با صدای تق تق کفش ها !
.
.
.

instagram: tatiya277
دنبال کنندگان ۹ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan