در این زندگی حتی هندزفری هم حرفی برای گفتن دارد .. اما من چی ؟



وای بر شما غافلان و خفتگان که نمی دانید زندگی را می شود تقسیم کرد به دو بخش ِ :
زندگی با هندزفری
زندگی بدون هندزفری

* از سری فرمایشات فیلسوف مآبانه ی حضرت تاتیا سلام الله علیه



  • تاتیا

از سری پست های منهدم شده ام در بلاگفا(2)


بازگشت ما به هم به بستن نارنجکُ 

زیر تانک رفتن می ماند


یکی "فهمیده" می شود

بی آن که مرزهای دیگری در امان بماند 



  • تاتیا

از سری پست های منهدم شده ام در بلاگفا(1)



من از این عشق جگرسوز فقط آه کشیدن بلدم
و از این فاصله ی گنگ و سیه پوش دویدن بلدم

قلب من شاخه ی سیبی ست معلق که فقط
خواهش دست تو را در پی سیبی طلبیدن بلدم




  • تاتیا

از این آدم زرنگ ها


چندین بار تکرار کرد : به اولین ایده ای که به ذهنتان می رسد چنگ بزنید .. همین الان که از این سالن خارج شدید به اولین ایده ای که به ذهنتان می رسد بچسبید و رهایش نکنید .
خارج از سالن همه درگیر خرید کتاب های دکتر ، سی دی هاش ، رد و بدل کردن فایل های صوتی اش بودند که جلو آمد و گفت : می شود دوست شویم ؟
آن قدر بی ارتباط به فضا و جو حاکم بود که خنده ام گرفت .. اجازه نداد حرفی بزنم ادامه داد : استاد گفت به اولین ایده ای که به ذهنمان می رسد بچسبیم و رهایش نکنیم و من از سه ساعت پیش که شما را دیده ام این ایده توی ذهنم نقش بسته .. ایده ی دوست شدن با شما !


  • تاتیا

عنوان ندارد


_ به نظرم زندگی دو نفره به این سادگیا هم نیست ، کلی سختی داره .

+ کی می گه ؟ اتفاقا بنظرم اصلنم اینطور نیست ، آدم زودی یاد میگیره .. الان خود ِ منو ببین ! چند ساله با "تنهایی" دو نفره زندگی می کنیم ، خیلی ام بهش عادت کردم ! به جز اون وقتایی که کفرمو در میاره مشکل خاص دیگه ای باهاش ندارم !!! اونم خیلی باهام اخت شده . یه بارم یکی خواست ما رو از هم جدا کنه ، اصلا نتونست . 



  • تاتیا

حسادت آزاد است



اصلا و ابدا آدم حسودی نیستم ولی هر روز بیشتر از قبل به پوست فوق العاده * شفاف و صاف آقای خ لام ِ بیست و پنج ساله حسودی ام می شود !


* فوق العاده به توان خیلی !



  • تاتیا

اندر حکایات گروهک های تلگرامی !



بعد اینکه من عضو گروهی در تلگرام شده ام که در آن همه از صبح تا شب بیش از ده بار فقط به هم سلام می دهند و شب بخیر می گویند .. نهایتا آن وسط ها یکی شعری می فرستد و بقیه با قلب و گل و انگشت شست تاییدش می کنند !!



  • تاتیا

دیر است دیر


ستاره درخشانی بودم

میان مشت های اهریمنی ات

کاش پیش از خاموشی رهایم کرده بودی !



  • تاتیا

یک مشت سکوت شکسته

حرف هایم ناتمام تر از تمام ساختمان های نیمه کاره ی شهر است

کفش هایت را درآور و آرام و بی صدا وارد شو ..
اینجا سکوت تنها با حرف دل شکسته می شود ، نه با صدای تق تق کفش ها !
.
.
.

instagram: tatiya277
دنبال کنندگان ۹ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan