دیر است دیر


ستاره درخشانی بودم

میان مشت های اهریمنی ات

کاش پیش از خاموشی رهایم کرده بودی !



  • تاتیا
چه انتظاراتی از مشت های اهریمنی داریا...
گفتم شاید توی دنیا مشت اهریمنی منصف هم وجود داشته باشد 
من میگم تو استحقاق داشتن ِ یه منظومه رو داری.
مثل خورشید :)
این استحقاق فقط بالقوه است ، بالفعل نمی شود :)
دوست خوب من ..
فعلاکه ستاره سهیل شدید!
به این شدت یعنی ؟
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

یک مشت سکوت شکسته

حرف هایم ناتمام تر از تمام ساختمان های نیمه کاره ی شهر است

کفش هایت را درآور و آرام و بی صدا وارد شو ..
اینجا سکوت تنها با حرف دل شکسته می شود ، نه با صدای تق تق کفش ها !
.
.
.

instagram: tatiya277
دنبال کنندگان ۹ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan