از عالم دیوانه ها


- بنظر من مردا دیوونند 

+ اوهوم شدیدا موافقم

- دعوام نکنیا .. من ازش پرسیدم بین این همه دختر چرا دست گذاشته روی تو !

+ (با اخم) نباید می پرسیدی (سکوت) ... حالا چی جواب داد؟

- هیچی اولش خندید و گفت "چون زشته .. زشت و خودخواه و یکدنده و لجباز و مغروره .. و البته پررو و پرمدعا ".. اونوقت دو ثانیه بعدش خیلی جدی گفت "اما مهمتر از همه بخاطر اینه که وقتی اخم می کنه نمی تونم جلوی خودمو بگیرم و دلم میخواد با تمام ِسلول هام نازشو بکشم" .. (شانه بالا می اندازد)اینه که میگم مردا واقعا دیوونند !



  • تاتیا

چند بهار مانده تا تو ؟



چند بهار دیگر باید برای گرمی دست هات نقشه ببافم .. چند بهار دیگر باید برای دعواهای احتمالی و آشتی های بعدش خیال ببافم و طرح بریزم .. چند بهار دیگر باید هر شب سرم را بگذارم روی متکا بروم توی کانال های فلسفی ، مذهبی، اجتماعی .. چند بهار دیگر باید بروم توی گروه های سیاسی، بحث های سیاسی کنم و مطالب سیاسی فوروارد کنم ؟
به من بگو چند بهار دیگر مانده تا عاشق ات شوم .. و شعرهایم را بریزم توی خانه، توی کوچه، توی خیابان، که همه بگویند تاتیا حالش عجیب شده .. چند بهار دیگر مانده دستم را بکشم روی گوشی و برایت بنویسم

زبان عشق اگر مردم بلد بودند می دیدند
که چشمان تو استادند، استاد غزل خوانی


  • تاتیا

عنوانی ندارد



می توانستیم جفت خوبی باشیم

من خنکای هوای بهاری

تو یک فنجان چای گرم




  • تاتیا

یک مشت سکوت شکسته

حرف هایم ناتمام تر از تمام ساختمان های نیمه کاره ی شهر است

کفش هایت را درآور و آرام و بی صدا وارد شو ..
اینجا سکوت تنها با حرف دل شکسته می شود ، نه با صدای تق تق کفش ها !
.
.
.

instagram: tatiya277
دنبال کنندگان ۹ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan