نمکدون


+ حالا که بیکاریم موافقی با هم مکالمه ی انگلیسی داشته باشیم؟

- البته چرا که نه

+عالیه. اول تو شروع کن

- اوکی..هللو

+هللو

-کن یو اسپیک پرشِن؟

+ یس آی کن

-عه میتونی؟خب پس چه کاریه حالا که میتونی خو همون فارسی صحبت میکنیم.. خب چه خبرا ؟ اصل ِحالت چطوره؟

+ -_-


  • تاتیا

آمدن ِ تو ناشدنی تر از کودتا که نیست، هست؟



شب خوابیدم .. صبح بیدار شدم و دیدم به فاصله ی همان چند ساعت ِ کوتاه توی کشور همسایه کودتا شده، تیراندازی و آتش افروزی شده، کشته و زخمی برجای مانده، اعلام شده رئیس جمهورشان از کشور خارج شده، نیروهای ما به مرز اعزام شده و شورای امنیت ملی تشکیل جلسه داده، در نهایت اما  کودتاچیان شکست خورده و کودتا نافرجام مانده .. تمام این ها به فاصله ی چند ساعتِ کوتاه!

مثلا یک شب هم بخوابم .. صبح بیدار شوم ببینم تو همه ی معادلات را به هم زده ای .. سر رسیده ای .. تمام تنهایی ها را از بین برده ای .. کوله بار غصه هایم را تکانده ای .. تمام روزهای بی عشق را کشته ای و با فنجانی از عشق کنارم ایستاده ای .. مثلا یک شب .. یک شب از همین شب های بلند ِ تابستانی... 

نشدنی تر از کودتا که نیست جانکم، هست ؟



  • تاتیا

از سری پست های بلاگفایی4



بعضی آدم های زندگی مان عطسه ای را می مانند .. همه چیزشان ناگهانی و سریع است ! بی خبر و ناغافل می آیند و خیلی زود و سریع هم می روند .. حتا فرصت هیچ فکر و عکس العملی را هم به تو نمی دهند !! آن قدر زود و ناگهانی که چند ثانیه بعد اثری ازشان نمی ماند .. و البته هیچی دردی ُ.. هیچ رنجی .. همراهشان نیست ؛ و درست به همین خاطر خیلی زود هم فراموش می شوند .

برخی دیگر شبیه سکسکه اند .. اولش اصلا اهمیت چندانی به بودنشان نمی دهیم .. فکر میکنیم الان است که تمام شوند .. بعد وقتی ماندنشان طولانی شد کم کم می روند روی اعصاب آدم .. هی دلت می خواهد از شرشان زودتر خلاص شوی .. مثل وقتهایی که برای رهایی از سکسکه آب می خوری ، یا نفست را حبس می کنی ، برای رهایی از شر این آدم ها هم هزار کار می کنی .. تا اینکه بالاخره می روند و آن اعصاب خوردی ها هم به سادگی فراموش می شوند .

اما دسته ی دیگری هستند .. دسته ی دیگری که شبیه سرفه اند .. سرفه های خونی ! از آن سرفه های مکرر .. از آن ها که جسمت را تحلیل می برند ، به تو درد و رنج می دهند ، ضعیف و خسته ات می کنند .. از آن سرفه ها که چنان به حنجره ات آسیب می زنند که حتا وقتی خوب شدی اثرش توی صدایت باقی می ماند .. که محبوری هی به همه توضیح بدهی این خش خش توی صدایت بخاطر آنست که زمانی دچار سرفه های سختی بوده ای .. از آن ها که هم به جسمت آسیب می زنند هم به روح ات ..

آخ ! آخ از آدم های ِشبیه سرفه  .. سرفه های خونی ! به قول برادرم : ای هوار ...




  • تاتیا

یک مشت سکوت شکسته

حرف هایم ناتمام تر از تمام ساختمان های نیمه کاره ی شهر است

کفش هایت را درآور و آرام و بی صدا وارد شو ..
اینجا سکوت تنها با حرف دل شکسته می شود ، نه با صدای تق تق کفش ها !
.
.
.

instagram: tatiya277
دنبال کنندگان ۹ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan