سواری ِ مجانی

خدابیامرز مادربزرگم همیشه میگفت

"مواظب باشید کسی را بر گُرده تان سوار نکنید

چون پیاده کردنش میشودکار حضرت فیل!"

گوش نکردم پندش را!

تنهایی را سوار کردم

حالا سالهاست کولی اش میدهم

سیر نمیشود لامصب!

یک نفر هم پیدا نشد، برَش دارد از روی شانه هایم...


پ ن : جی پی آر اس همراه اول خریدم ؛ یک شاهی نمی ارزد.و باین ترتیب مشکل نت همچنان باقیست

 پ ن دوستی :خانم گل خوشحالم که به او فرصت دوباره دادی.در عین حال آرزو میکنم هیچوقت از این کار پشیمان نشوی

  • تاتیا
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

یک مشت سکوت شکسته

حرف هایم ناتمام تر از تمام ساختمان های نیمه کاره ی شهر است

کفش هایت را درآور و آرام و بی صدا وارد شو ..
اینجا سکوت تنها با حرف دل شکسته می شود ، نه با صدای تق تق کفش ها !
.
.
.

instagram: tatiya277
دنبال کنندگان ۹ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan