آمدن ِ تو ناشدنی تر از کودتا که نیست، هست؟



شب خوابیدم .. صبح بیدار شدم و دیدم به فاصله ی همان چند ساعت ِ کوتاه توی کشور همسایه کودتا شده، تیراندازی و آتش افروزی شده، کشته و زخمی برجای مانده، اعلام شده رئیس جمهورشان از کشور خارج شده، نیروهای ما به مرز اعزام شده و شورای امنیت ملی تشکیل جلسه داده، در نهایت اما  کودتاچیان شکست خورده و کودتا نافرجام مانده .. تمام این ها به فاصله ی چند ساعتِ کوتاه!

مثلا یک شب هم بخوابم .. صبح بیدار شوم ببینم تو همه ی معادلات را به هم زده ای .. سر رسیده ای .. تمام تنهایی ها را از بین برده ای .. کوله بار غصه هایم را تکانده ای .. تمام روزهای بی عشق را کشته ای و با فنجانی از عشق کنارم ایستاده ای .. مثلا یک شب .. یک شب از همین شب های بلند ِ تابستانی... 

نشدنی تر از کودتا که نیست جانکم، هست ؟



  • تاتیا
ادم جرات نمیکنه بخوابه
اوهوم :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

یک مشت سکوت شکسته

حرف هایم ناتمام تر از تمام ساختمان های نیمه کاره ی شهر است

کفش هایت را درآور و آرام و بی صدا وارد شو ..
اینجا سکوت تنها با حرف دل شکسته می شود ، نه با صدای تق تق کفش ها !
.
.
.

instagram: tatiya277
دنبال کنندگان ۹ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan