خود درگیری



تمایل به اینکه همینجور بی دلیل دلت بخواهد برای شخصی حتی شده قدر ِ سر سوزنی متفاوت از سایر دوستان و نزدیکانش باشی ، تمایل ِخریست . 




  • تاتیا

خودت نباش




حالا دیگر مطمئنم که همین روزهاست از اداره های دولتی متنفر شوم .. چون آن جا جایی ست که مجبوری جور دیگری باشی . از همان اول ِ اولش  . ولی باخودت می گویی خب کاری ندارد ، چند ساعت در روز " خودت نبودن " که کندن بیستون نیست  .. اما نمی شود ! یعنی می شود ها اما شدنش برای کسی که همیشه خودش بوده عذابی ست هر روزه !



  • تاتیا

یلدا آمد و رفت ، تو نیامدی



همه عمر برندارم سر از این خمار مستی

که بیست و نه سال است هستم و تو هنوز در دلم ننشستی





  • تاتیا

مامان ِ درون




عکس غذاهایی که پخته بودم برایش ارسال کردم  . نوشت :
+اومممم چه غذاهایی . ای ول . وای این دیس ِ چه گوگولیه .
- مامان که نیست من غذاها رو توی ظرفای خوشگل خوشگل میریزم
+ چقد خوشمزه بنظر می رسند کدبانو خانوم . حالا چرا توی ظرفای خوشگل خوشگل اونوقت ؟
- خب وقتی مامان غذا می پزه هر چی هم باشه باز خوشمزه ست نیازی به رنگ و لعاب دادن های اضافه نیست . اما خب من که نمی دونم مال من مزه اش به قدر کافی خوب هست یا نه ، اینه که خوشگلش می کنم که اگر بدمزه بود به چشم نیاد !

هیچی نگفت . خوابیدم . صبح که بیدار شدم دیدم نوشته :
+ میدونی داشتم به چی فکر می کردم ؟ به اینکه گمون می کنم من مامان ِ درون ندارم . دلیل اینکه انقد بیش از حد به خودم میرسم همینه ! انقدر آرایشای غلیظ می کنم همینه . من مامان درون ندارم که اطمینان داشته باشم به حد کافی خوبم بهمین خاطر با این چیزا سعی می کنم مطمئن بشم که خوب بنظر میرسم . غم انگیزه بنظرت؟




  • تاتیا

I WISH SURVIVE

 

 


At first, I was afraid, I was petrified
Kept thinking, I could never live without you by my side
"?But then I spent so many nights thinking, "how you did me wrong
And I grew strong and I learned how to get along



And so you're back from outer space
I just walked in to find you here with that sad look upon your face
I should have changed that stupid lock
I should have made you leave your key
If I'd known for just one second you'd be back to bother me


Go on now, go, walk out the door, just turn around now
Cause you're not welcome anymore
Weren't you the one, who tried to hurt me with goodbye?
?Did you think I'd crumble
?Did you think I'd lay down and die


oh, no, not I, I will survive
Oh, as long as I know how to love, I know I'll stay alive
I've got all my life to live, I've got all my love to give
And I'll survive, I will survive, hey, hey



It took all the strength I had not to fall apart
Kept trying hard to mend the pieces of my broken heart
And I spent, oh, so many nights just feeling sorry for myself
I used to cry but now I hold my head up high


And you see me, somebody new
I'm not that chained up little person still in love with you
And so you felt like dropping in and just expect me to be free
But now I'm saving all my loving for someone who's loving me


Go on now, go, walk out the door, just turn around now
Cause you're not welcome anymore
Weren't you the one, who tried to break me with goodbye
?Did you think I'd crumble
?Did you think I'd lay down and die


Oh, no, not I, I will survive

Oh, as long as I know how to love, I know I'll stay alive
I've got all my life to live, I've got all my love to give
And I'll survive, I will survive, oh


Go on now, go, walk out the door, just turn around now
Cause you're not welcome anymore
Weren't you the one, who tried to break me with goodbye
?Did you think I'd crumble
?Did you think I'd lay down and die

Oh, no, not I, I will survive
Oh, as long as I know how to love, I know I'll stay alive
I've got all my life to live, I've got all my love to give
And I'll survive, I will survive, I will survive

 






اولش ترسیده بودم، وحشت کرده بودم

همش فکر می کردم بدون تو هرگز نمیتونم زندگی کنم

از طرفی شب های زیادی به این فکر می کردم که در حق من چه کار بدی کردی

و قوی تر شدم و یاد گرفتم چطور با دوریت کنار بیام

 

بعدش برگشتی . اونم از یه جای دور

با اون حالت غمگین صورتت میگی اومدم اینجا که تو رو پیدا کنم

باید اون قفل لعنتی رو عوض می کردم

باید مجبورت می کردم کلید خونه رو بهم پس بدی

اگر برای یه لحظه می دونستم که برمی گردی تا ازارم بدی


حالا برو پی کارت .. برو از در بیرون. همین حالا برگرد

بهت خوشامد گفته نمیشه

تو همونی نبودی که سعی کردی منو با خداحافظ گفتنت ازارم بدی؟

فکر کردی من داغون می شم و خورد میشم؟

فکر کردی دراز می کشم و می میرم؟


اوه نه .. من نه ! من به زندگیم ادامه می دم

تا وقتی که بدونم چطور عشق بورزم، می دونم که زنده می مونم

بهم زندگی داده شده که زندگی کنم .. عشق داده شده تا عشق بورزم

من به زندگیم ادامه می دم و دووم میارم


این اتفاق همه توانم رو گرفت، اما مجبور نبودم تا از هم بپاشم

و با تلاش زیاد سعی کردم تا تکه های قلب شکسته ام رو درست کنم

و آه من شب های زیادی رو در حال تاسف خوردن به حال خودم سپری کردم

گریه می کردم ولی حالا سرم رو بالا می گیرم


و حالا منو می بینی، یه آدم جدیدم

دیگه اون آدم تحقیر شده ی کور ِ محبوس شده در عشق تو نیستم

تو هم با خودت فکر کردی که سر زده میای و انتظار داشتی منم کس دیگه ای رو دوست نداشته باشم

اما الان من تمام علاقمو نگه می دارم برای کسی که عاشقم باشه



حالا برو پی کارت .. برو از در بیرون. همین حالا برگرد

بهت خوشامد گفته نمیشه

تو همونی نبودی که سعی کردی منو با خداحافظ گفتنت ازارم بدی

فکر کردی من داغون می شم و خورد میشم؟

فکر کردی دراز می کشم و می میرم؟


اوه نه .. من نه ! من به زندگیم ادامه می دم

تا وقتی که بدونم چطور عشق بورزم، می دونم که زنده می مونم

بهم زندگی داده شده که زندگی کنم .. عشق داده شده که تا عشق بورزم

من به زندگیم ادامه می دم و دووم میارم




آهنگ I Wish Survive از Gloria Gaynor



* این آهنگ تقدیم به دوست مهربانم جلیل و قلب شکسته اش




  • تاتیا

نفس مسیحایی



همه چیز این جوری ست که طرف می آید توی زندگی ات .. اولش بهش اهمیتی نمی دهی اما او اصرار دارد که او را ببینی .. به تو می گوید که عاشقت است ، که تو همه کس اش هستی، که جز تو کسی را در زندگی اش متصور نیست .. جاهایی حتی برای نرم کردن ِ دلت گریه می کند ! تو ؟ تو جوانی و باور می کنی .. شاید عاشقش نشوی اما عشق و احساسش را باور می کنی .. بعد یک روز وسط تمام این حرف ها تو را هل می دهد روی زمین ، از رویت رد می شود و با دیگری می رود !

تو همانطور افتاده بر روی زمین ، با زانوهای زخمی و لباس خاکی .. هاج و واج رفتنش را نظاره می کنی .. دنیا با این اتفاق تمام نمی شود .. تو نمی میری ، برعکس بلند می شوی ، لباست را می تکانی ، روی زانوی زخمی ات بتادین می زنی و قد برافراشته تر و جهار شانه تر از قبل می ایستی و زندگی را قدم می زنی .. تو با این اتفاق نمی میری اما یک چیزی این وسط تغییر خواهد کرد .. یک چیزی این وسط از بین خواهد رفت  .. و آن باور ِ عشق است .. باور عشق در تو چنان از بین می رود که برای زنده کردنش مسیح باید وارد زندگی ات شود .


+ نمی شد این ها را به دختر نوزده ساله ای که چشمانش از برق عشق می درخشید بگویم .. نمی شد بگویم مواظب باشد .. نمی شد !!!






  • تاتیا

در این زندگی حتی هندزفری هم حرفی برای گفتن دارد .. اما من چی ؟



وای بر شما غافلان و خفتگان که نمی دانید زندگی را می شود تقسیم کرد به دو بخش ِ :
زندگی با هندزفری
زندگی بدون هندزفری

* از سری فرمایشات فیلسوف مآبانه ی حضرت تاتیا سلام الله علیه



  • تاتیا

از سری پست های منهدم شده ام در بلاگفا(2)


بازگشت ما به هم به بستن نارنجکُ 

زیر تانک رفتن می ماند


یکی "فهمیده" می شود

بی آن که مرزهای دیگری در امان بماند 



  • تاتیا

از سری پست های منهدم شده ام در بلاگفا(1)



من از این عشق جگرسوز فقط آه کشیدن بلدم
و از این فاصله ی گنگ و سیه پوش دویدن بلدم

قلب من شاخه ی سیبی ست معلق که فقط
خواهش دست تو را در پی سیبی طلبیدن بلدم




  • تاتیا

از این آدم زرنگ ها


چندین بار تکرار کرد : به اولین ایده ای که به ذهنتان می رسد چنگ بزنید .. همین الان که از این سالن خارج شدید به اولین ایده ای که به ذهنتان می رسد بچسبید و رهایش نکنید .
خارج از سالن همه درگیر خرید کتاب های دکتر ، سی دی هاش ، رد و بدل کردن فایل های صوتی اش بودند که جلو آمد و گفت : می شود دوست شویم ؟
آن قدر بی ارتباط به فضا و جو حاکم بود که خنده ام گرفت .. اجازه نداد حرفی بزنم ادامه داد : استاد گفت به اولین ایده ای که به ذهنمان می رسد بچسبیم و رهایش نکنیم و من از سه ساعت پیش که شما را دیده ام این ایده توی ذهنم نقش بسته .. ایده ی دوست شدن با شما !


  • تاتیا

عنوان ندارد


_ به نظرم زندگی دو نفره به این سادگیا هم نیست ، کلی سختی داره .

+ کی می گه ؟ اتفاقا بنظرم اصلنم اینطور نیست ، آدم زودی یاد میگیره .. الان خود ِ منو ببین ! چند ساله با "تنهایی" دو نفره زندگی می کنیم ، خیلی ام بهش عادت کردم ! به جز اون وقتایی که کفرمو در میاره مشکل خاص دیگه ای باهاش ندارم !!! اونم خیلی باهام اخت شده . یه بارم یکی خواست ما رو از هم جدا کنه ، اصلا نتونست . 



  • تاتیا

حسادت آزاد است



اصلا و ابدا آدم حسودی نیستم ولی هر روز بیشتر از قبل به پوست فوق العاده * شفاف و صاف آقای خ لام ِ بیست و پنج ساله حسودی ام می شود !


* فوق العاده به توان خیلی !



  • تاتیا

اندر حکایات گروهک های تلگرامی !



بعد اینکه من عضو گروهی در تلگرام شده ام که در آن همه از صبح تا شب بیش از ده بار فقط به هم سلام می دهند و شب بخیر می گویند .. نهایتا آن وسط ها یکی شعری می فرستد و بقیه با قلب و گل و انگشت شست تاییدش می کنند !!



  • تاتیا

دیر است دیر


ستاره درخشانی بودم

میان مشت های اهریمنی ات

کاش پیش از خاموشی رهایم کرده بودی !



  • تاتیا

پاییز و پاییز و پاییز


چشم هایم بسته بود , در خلسه ای آرام فرو رفته بودم .. بوی خیابان نم زده از لای شیشه ی نیمه بازِ ماشین راهش را باز کرد و رسید به مشامم .. چشم هایم را که باز کردم قطره های ریز باران را دیدم که روی شیشه جا خوش کرده بودند .. خواب از سرم پرید .

دقایقی بعد , وقتی بیصدا ایستاده بودم پشت پنجره , همکارم سرش را کج کرد توی اتاق و گفت :موافقی این هوا را با قدم زدن  ِدو نفره مان زندگی کنیم ؟ خندیدم .. قدم زدیم ..

گفتم :من , تو , این هوای خوب , این زمین نمور , این آسمان مهربان فقط شعری کم دارد . شعری که با صدای تو جاری شود ...چشم هایش درخشید و خواند .. خواند و من ابر شدم و خوشی را باریدم .. همان لحظه .. همان هفت و نیم صبح توی حیاط اداره مان ، خوشبختی آرام و بی هوا توی قلبم رقصید و رقصید و رقصید..



  • تاتیا

تاتیایی که خواستنش نمی آید



دلم نمی خواهد بنویسم .. نه که نوشتنم نیاید ، نه ! بلکه نمی خواهم . نوشتنم می آید اما خواستنم نه .. حقیقتی ست تلخ و دوست ناداشتنی !

+ روش های تولید و ترغیب خواستن را کسی بلد است آیا ؟

  • تاتیا

خروس بی محل



یک مرضی هست که جز من شاید گاهی سراغ بعضی های دیگر هم بیاید . من نامش را گذاشته ام مرض خود در آینه بینی .. این مرض این شکلی ست که هی دلت می خواهد چپ و راست توی آینه زل بزنی به خودت (ترجیحا یک آینه ی خاص ، مثلا آینه ی اتاق خواب یا آینه ی دم در یا جاهای دیگر . انگار این آینه ها تمام زیبایی تو را در خود منعکس می کنند ) آن هم نه در حد یک نگاه ، بلکه برای ثانیه های متمادی . مثل آهن ربایی که آهنی را درگیر خودش می کند .
حالا میتوانید فکر کنید جدیدا این مرض درکجا و کدام آینه به سراغ من می آید ؟ آینه ی ماشین اداره .. جلوی چشم هیجده تا مونث و مذکر دیگر ! خب دیگر زیاد توضیح نمی دهم خودتان عمق فاجعه را دریابید :)

تشکر نوشت : سپاس بی پایان بخاطر شب زنده داری حباب عزیز که وسط تمام دغدغه هایش زحمت ویرایش و تغییر قالب اینجا را کشید .. حباب جان متشکرم .


  • تاتیا

یک شروع جدید

نه خورشید روزهایم شدی

نه ماهتاب شب هایم


بی تو من سردترین و تاریک ترین سیاره ی این حوالی ام ..

  • تاتیا

یک کوچک ِ بزرگ



دیروز روی پروژه ام کار کرده ام .. کتاب خوانده ام .. ناهار درست کرده ام .. روی پروژه ام کار کرده ام .. خواهر زاده ام را برده ام مدرسه .. پیاده روی کرده ام .. روی پروژه کار کرده ام .. فیلم دیده ام .. دوش گرفته ام .. روی پروژه کار کرده ام .. به برادرم توی کار ترجمه یاری رسانده ام .. وبگردی کرده ام .. روی پروژه کار کرده ام .. و .....


همه ی این کارها در برابر ِ" شستن دستمال جیبی ِ پدرم" بی ارزش شدند .. 

+ کارهای کوچک ِ این مدلی به من کلی حس خوب می دهد .



  • تاتیا

تمام شد .. خلاص !


بچه که بودم از برادرم پرسیده بودم : چرا برف ها را از روی پشت بام پارو میکنند و میریزند توی کوچه؟ .. و او گفته بود : بخاطر اینکه برف ها روی بام سنگینی میکنند ، آن قدر که سقف خسته می شود .. بعد که برف ها کم کم آب شدند ، سقف ِ خسته شروع می کند به چکه کردن و آن وقت یک هو ، ناغافل خراب می شود و میریزد روی سر آدم های تویش !

همان روزی که از آن خواب ِ عمیق بیدار شده بودم این دیالوگ یادم افتاده بود .. این بود که دست به کار شدم .. پارو را برداشتم و همه ی خاطرات ریز و درشتی که روی سقف دل و ذهن و مغزم سنگینی می کرد را جمع کردم یک گوشه .. همه ی آن خاطرات و حرف هایی که دیگر به هیج دردی نمی خورد را جمع کردم یک گوشه و بعد ریختمشان توی کوچه .. ریختمشان توی کوچه و سبک شدم .

حالا بهار که بیاید همه اش توی کوچه آب می شود ُ .. می رود .. دیگر هیچ چیز نمی ماند .. چکه نمی کند .. دیگر هیچ چیز ، هیچ وقت ، ناغافل ، روی من.. روی قلبم .. آوار نمی شود !



  • تاتیا

یک مشت سکوت شکسته

حرف هایم ناتمام تر از تمام ساختمان های نیمه کاره ی شهر است

کفش هایت را درآور و آرام و بی صدا وارد شو ..
اینجا سکوت تنها با حرف دل شکسته می شود ، نه با صدای تق تق کفش ها !
.
.
.

instagram: tatiya277
دنبال کنندگان ۹ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan