مامان ِ درون




عکس غذاهایی که پخته بودم برایش ارسال کردم  . نوشت :
+اومممم چه غذاهایی . ای ول . وای این دیس ِ چه گوگولیه .
- مامان که نیست من غذاها رو توی ظرفای خوشگل خوشگل میریزم
+ چقد خوشمزه بنظر می رسند کدبانو خانوم . حالا چرا توی ظرفای خوشگل خوشگل اونوقت ؟
- خب وقتی مامان غذا می پزه هر چی هم باشه باز خوشمزه ست نیازی به رنگ و لعاب دادن های اضافه نیست . اما خب من که نمی دونم مال من مزه اش به قدر کافی خوب هست یا نه ، اینه که خوشگلش می کنم که اگر بدمزه بود به چشم نیاد !

هیچی نگفت . خوابیدم . صبح که بیدار شدم دیدم نوشته :
+ میدونی داشتم به چی فکر می کردم ؟ به اینکه گمون می کنم من مامان ِ درون ندارم . دلیل اینکه انقد بیش از حد به خودم میرسم همینه ! انقدر آرایشای غلیظ می کنم همینه . من مامان درون ندارم که اطمینان داشته باشم به حد کافی خوبم بهمین خاطر با این چیزا سعی می کنم مطمئن بشم که خوب بنظر میرسم . غم انگیزه بنظرت؟




  • تاتیا
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

یک مشت سکوت شکسته

حرف هایم ناتمام تر از تمام ساختمان های نیمه کاره ی شهر است

کفش هایت را درآور و آرام و بی صدا وارد شو ..
اینجا سکوت تنها با حرف دل شکسته می شود ، نه با صدای تق تق کفش ها !
.
.
.

instagram: tatiya277
دنبال کنندگان ۹ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan