یک سال دیگر بی روی آبی تو گذشت



گفت: «چشمهایت را ببند..دو تا آرزو کن..یکی با صدای بلند برای ما .. یکی هم یواشکی،توی دلت،برای خودت»

و من آرام زمزمه کردم: آی عشق ، آی عشق چهره ی آبی ات پیدا نیست!!



  • تاتیا
سلام... تاتیا نتونستم طاقت بیاورم....
الان دیگه خوب خوب شدی... درسته؟
خوبم..تا وقتی ببینم دوستانی چون تو هنوز هستند خوب تر می شوم
blue is the warmest colure in the world...
وااااای دختر
چقدر گشتم ُ گشتم
تا پیدات کنم ..
سلااااام
ای جاااان
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

یک مشت سکوت شکسته

حرف هایم ناتمام تر از تمام ساختمان های نیمه کاره ی شهر است

کفش هایت را درآور و آرام و بی صدا وارد شو ..
اینجا سکوت تنها با حرف دل شکسته می شود ، نه با صدای تق تق کفش ها !
.
.
.

instagram: tatiya277
دنبال کنندگان ۹ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan