۷ خرداد ۹۱
عهد کردن که کارِ سختی نیست !
روز آخر
من عهد کردم " فراموش کنم "
تو عهد کردی " به خاطر بسپاری"
من ، تو را
تو ، من را...
منهمین یک بار به عهد خود وفا نکردم
تو چطور ؟ وفادار مانده ای ؟
پ ن : من همیشه تدریس را دوست داشتم - و هنوز هم دارم - اما پس از دو روز درس دادن به خواهر زاده ام تازه فهمیدم برادرانم چه سختی و مشقتی را متحمل میشوند...یک خسته نباشید ِ تپل تقدیمشان میکنم !
پ ن تر : اگر دبیر میشدم هیچوقت کلاس خصوصی برنمیداشتم !
پ ن تر تر : کم کم دارد این فکر اذیتم میکند که چرا خیلی کم پیش می آید پ ن های من ربطی به مطلب اصلی ام داشته باشند ؟