ای بهترین هم نفس من




* هفته ای سه روز ؟ خسته میشی بنظرم

* چرا انقد باشگاه دوری نوشتی ؟ عوض یه ساعت سه ساعت از وقتت گرفته میشه

* در حال مکالمه با تلفن : آره تاتیا که از صبح تا ظهر نیست ، ظهرم که میره ایروبیک ، خیلی خسته میشه . 

* حالا مثلا برای چی میری اصلا ؟ تو که چاق نیستی ؟

* این همه رفتی بنظرم اصلا تغییری نکردی

* حالا این ترم که هیچی میخوای ترم بعد با من بیا روزی یه ساعت بریم قدم بزنیم ببین تاثیرش توی زیبایی اندامت چقدر بیشتره .


این ها حرف های جسته گریخته ی مامان بود که خیلی معمولی به نظر می رسید . اما برایم بولد شد وقتی که سرانجام گفت :

*میشه ترم بعد نری ؟ دلم برای پیاده روی های دو نفره مون تنگ شده آخه !




  • تاتیا
پیاده روی 2نفری مادردختری رو با هیچی توی دنیا نمیشه عوض کرد...
هوم با هیچی ِ هیچی !
ای جانم .. خدا حفظ کنه مادرتون ُ دوستم
مواظب خودت باش
نازنین شادی .. سپاس عزیز
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

یک مشت سکوت شکسته

حرف هایم ناتمام تر از تمام ساختمان های نیمه کاره ی شهر است

کفش هایت را درآور و آرام و بی صدا وارد شو ..
اینجا سکوت تنها با حرف دل شکسته می شود ، نه با صدای تق تق کفش ها !
.
.
.

instagram: tatiya277
دنبال کنندگان ۹ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan