از سری پست های بلاگفایی4



بعضی آدم های زندگی مان عطسه ای را می مانند .. همه چیزشان ناگهانی و سریع است ! بی خبر و ناغافل می آیند و خیلی زود و سریع هم می روند .. حتا فرصت هیچ فکر و عکس العملی را هم به تو نمی دهند !! آن قدر زود و ناگهانی که چند ثانیه بعد اثری ازشان نمی ماند .. و البته هیچی دردی ُ.. هیچ رنجی .. همراهشان نیست ؛ و درست به همین خاطر خیلی زود هم فراموش می شوند .

برخی دیگر شبیه سکسکه اند .. اولش اصلا اهمیت چندانی به بودنشان نمی دهیم .. فکر میکنیم الان است که تمام شوند .. بعد وقتی ماندنشان طولانی شد کم کم می روند روی اعصاب آدم .. هی دلت می خواهد از شرشان زودتر خلاص شوی .. مثل وقتهایی که برای رهایی از سکسکه آب می خوری ، یا نفست را حبس می کنی ، برای رهایی از شر این آدم ها هم هزار کار می کنی .. تا اینکه بالاخره می روند و آن اعصاب خوردی ها هم به سادگی فراموش می شوند .

اما دسته ی دیگری هستند .. دسته ی دیگری که شبیه سرفه اند .. سرفه های خونی ! از آن سرفه های مکرر .. از آن ها که جسمت را تحلیل می برند ، به تو درد و رنج می دهند ، ضعیف و خسته ات می کنند .. از آن سرفه ها که چنان به حنجره ات آسیب می زنند که حتا وقتی خوب شدی اثرش توی صدایت باقی می ماند .. که محبوری هی به همه توضیح بدهی این خش خش توی صدایت بخاطر آنست که زمانی دچار سرفه های سختی بوده ای .. از آن ها که هم به جسمت آسیب می زنند هم به روح ات ..

آخ ! آخ از آدم های ِشبیه سرفه  .. سرفه های خونی ! به قول برادرم : ای هوار ...




  • تاتیا
و ما همیشه دوچار سرفه های خونین بوده ایم...
:(
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

یک مشت سکوت شکسته

حرف هایم ناتمام تر از تمام ساختمان های نیمه کاره ی شهر است

کفش هایت را درآور و آرام و بی صدا وارد شو ..
اینجا سکوت تنها با حرف دل شکسته می شود ، نه با صدای تق تق کفش ها !
.
.
.

instagram: tatiya277
دنبال کنندگان ۹ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
Designed By Erfan Powered by Bayan